بدون دوست داشتن

 loveless را دیدم.
از این فیلم چه توقعی می‌توان داشت جز تلخی؟ تلخی‌ایی سیال و سرد. تلخی‌یی غیرمصنوعی و طبیعی. مثل همین روزهای خودمان که سر مادرها در گوشی و سر پدرها در گوشی و چشم به اخبار یا فیلم یا تحلیلات روشنفکری برای پز و اظهارنظراتی که به‌اشان مربوط نیست و ..گرم است جز به چیزی که باید گرم باشد.

اول خودشان.

بعد بچه‌ای که درست کرده‌اند. خودشان را که نمی‌شود برایش کاری کرد. خودشان باید کاری بکنند برای این قضیه اما بچه را که می‌شود ضبط و ربط کرد. اما وقتی کسی خودش را دوست ندارد می‌تواند کسی خارج از خودش را دوست بدارد؟ آن هم کی؟! بچه‌اش که باز هم از خودش و به واسطه‌ی همان خودی که دوست ندارد درست شده.

این‌جاست که با مردن بچه و از بین رفتنش چیزی عوض نمی‌شود. به دوست نداشتن خود ادامه می‌دهیم.